موسیقی جدی و هنری غرب رویکردهایی را که از دورههای اولیه در ایران و یونان نشأت گرفته، از سدۀ چهارم میلادی با الهام و تأثیراتی از مذهب مسیحیت پرورش داد. قدیسانی در کلیسا ابعاد موسیقایی را تقدیس کرده و به واسطه کتاب مقدس سرودهای مذهبی را پرورش دادند. اگرچه اطلاعات قبل از سدۀ چهارم نادرست است، اما با این حال از نوشتههای مسیحی متوجه گشتیم که آن دوره تنها مونوفونیک (یک صدایی) بوده است. از سدۀ نهم به بعد پولیفونی (چندصدایی) جای مونوفونی را میگیرد که پیشرفت قابل توجهی در موسیقی است.
تا قرن هفدهم اشراف دربارها و کلیساها بر موسیقی تسلط داشتند. با این حال در اواسط همان قرن، موسیقی به تدریج از دست کلیسا و دربار خلاص شد. ورود باخ، موسیقیدان سرشناس آلمانی، آغازگر دگرگونیهای بزرگ در عرصهی موسیقی غرب بود. گرچه باخ خود تحت حمایت کلیسا و اشراف بود. اما تأثیر او بر تحول پایهای موسیقی منکرناپذیر است.
موسیقی در دوران باستان و قرون وسطی
رومیان بهعنوان میراثداران فرهنگ و هنر یونان هنر موسیقی را نیز از این تمدن باستانی به ارث بردند. در یکی از بزرگترین جشنهای تاریخ رم که در سال 360 پیش از میلاد برگزار شد، شاهد اجرای نخستین پانتومیم همراه با موسیقی و بیکلام بودیم که بستری برای شکلگیری موسیقی کلاسیک رم فراهم کرد. در دوران قرون وسطی با الهام گرفتن از فرهنگ یونان باستان، اجرای آوازهای دستهجمعی الهامبخش رقص در نمایشهای تراژدی و کمدی شد.
کلیسای کاتولیک از زمان بنیانگذاریاش تا سده پانزدهم نقش محوری در توسعه و پیشبرد موسیقی ایفا کرده است. تأثیر پاپ گریگوری اول در پایان سده ششم میلادی بسیار چشمگیر بود. ایشان با معرفی فرمهای سرودهای گریگورین مثل مس و رکوئیم، که به ترتیب برای خواندن دعاهای مذهبی در مراسم کلیسا و یادبود فوت شدهها مورد استفاده قرار میگرفت، مبنایی برای آوازهای مذهبی زمان خود و همچنین الهامبخش آهنگسازان عصر کلاسیک به شمار میرفت.
دوره رنساس
موسیقی رنسانس که از ۱۴۵۰ تا ۱۶۰۰ میلادی در اروپا شکوفا شد، دورانی بود که موسیقی به همراه سایر هنرها رشد قابلتوجهی را تجربه کرد. این دوره که میتوان آن را عصر نوزایی و تجدید حیات خلاقیت نامید، با پیشرفتهایی همچون اختراع چاپ که منجر به گسترش موسیقی شد مشخص میگردد. تسلط بر موسیقی بخشی از تحصیل و فرهنگ عمومی به شمار میآمد و بزرگانی همچون؛ بالداساره کاستیلیونه آن را در میان صفات ارزشمند یک درباری میدانستند.
کلیسا هم به حمایت خود از موسیقی ادامه داد، اما موسیقی به تدریج به دربارها گسترش یافت و نجیبزادگان برای جذب بهترین آهنگسازان با هم رقابت میکردند. موسیقیدانان درباری در آن زمان میتوانستند از ده تا شصت نفر باشند. در عرصههای مختلفی ازجمله ؛ مراسم دینی و اجتماعهای عمومی فعالیت داشتند. در این دوران شرایط اقتصادی و اجتماعی موسیقیدانان نیز بهبود یافته بود. از موسیقیدان های برجسته میتوان به ژوسکن د پره، جووانی پیرلوئیجی دا پالِسترینا، تامس ویلکس و تامس مورلی اشاره داشت. ایتالیا، آلمان، انگلستان و اسپانیا از کشورهای پیشتاز در موسیقی این عصر بودند.
دوره باروک
دوره باروک که از ۱۶۰۰ تا ۱۷۵۰ میلادی در موسیقی اروپا رایج بود، این دوره سبکی با بافت پلیفونیک (چندصدایی) را شامل میشود. مشاهیر این دوره شامل باخ، ویوالدی، هندل و آلبینونی است. موسیقی دوره باروک بیشتر بر پایه کنسونانس استوار بوده. به این معنی که فاصلههای هارمونیکی مورد استفاده خوشایند و دلنشین هستند. اما با آغاز دوره کلاسیک استفاده از دیسونانسها یا همان فاصلههای ناهماهنگ و کمتر خوشایند، رواج یافت. این رویکرد که دربرگیرنده صداهایی با تنش بیشتر است، در دورههای بعدی تکامل یافته و بیش از پیش جایگاه خود را در موسیقی مستحکم کرد.
دوره کلاسیک
دورهای که به عنوان دورهی کلاسیک در تاریخ موسیقی هنری اروپا شناخته شده، محدوده زمانیاش را از حوالی سال ۱۷۵۰ تا ۱۸۲۰ میلادی تعریف میکنند. اصطلاح “کلاسیک” به معانی گوناگون تعبیر میشود. در حوزه هنر کلاسیک اغلب به آثاری اشاره دارد که ریشههایی در دورههای باستانی روم و یونان داشته و به میراثهایی جاودان و ماندگار از آن دوران میپردازد. دوره کلاسیک تعالی هنر تجسمی و موسیقی است که در آن توازن و وضوح ساختاری مورد تقدیر قرار میگیرد. در دروان باروک، تفکرات رویکرد عقلگرایانه و پیچیدگیهای فنی برجسته بودند. این بازهی زمانی در تاریخ موسیقی میان دو دوره بنیادین {باروک و رومانتیک } جای گرفته است. وین که مشهور به پایتخت موسیقایی آن دوره محسوب میشود، سه تن از مشاهیر مشهور این حوزه یعنی هایدن، موتزارت، و بتهوون را در خود پرورده است.
ویژگیهای دوره موسیقی کلاسیک
۱) کنتراستهای عاطفی: در حالی که موسیقی دوره باروک غالباً از یک هیجان یکنواخت از آغاز تا پایان قطعه پیروی میکند دوره کلاسیک شیوههای مختلفی را برای ایجاد تباین در عواطف به کار گرفت. تغییر و تضاد در حالات بهواسطه تنوع در تمها و ریتمها، تلاشی بود برای جذب شنونده و افزودن تنوع به اجرا.
۲) ریتم: بر خلاف یکنواختی ریتمیک دوران باروک دوره کلاسیک پیوسته شاهد تحولات و نوسانات ریتمی است که به پویایی قطعه کمک میکند.
۳) بافت موسیقی: در دوره کلاسیک، بافت هموفونیک برجسته است که در آن ملودی اصلی بیشتر تأکید دارد و سایر سازها نقش همراهی و تحریر را ایفا میکنند. درحالیکه باروک به پلیفونی شهرت دارد. اما در کلاسیک تغییر بافتها در طول قطعه نیز امکانپذیر است.
میخوای مقالات جذاب در حوزه موسیقی رو مطالعه کنی؟
موسیقی رمانتیک:
موسیقی رمانتیک که با جریان رمانتیسم قرن نوزدهم گره خورده است به دنبال بیان احساسات و دنیاهای درونی بود. کانون توجه آن به خیالپردازی، افسانهها، مکانهای دور و رازهای فراتر از زندگی روزمره معطوف میشد. در تضاد با دوره عقلگرای کلاسیک بود که منطق بر احساسات غلبه داشت.
موسیقی مدرن:
موسیقی مدرن ناشی از تغییرات رادیکال در زبان موسیقایی از سده نوزدهم به بعد است. این دوره با نوآوری در فرمهای ملودیک، هارمونیک و صدا شناخته میشود و بر زیباییشناسی جهانی تأکید دارد. موسیقی در این دوره بهعنوان یک پدیده درحال تکامل بدون تکیه بر اصول ثابت تعریف میشود و نوآوری در آن برجسته است. مانند آثار آرنولد شونبرگ و حرکتهای نوین ایگور استراوینسکی.
کلام پایانی:
تاریخ موسیقی غرب یک سفر زمانی پیچیده از موسیقی دوران باستان و میانه است که به رنسانس و باروک ختم میشود. پیش از آنکه رمانتیسم و سپس مدرنیسم را در خود جای دهد. در این مسیر، ابزارهای مختلف با تنوع بالا به کار گرفته شدهاند ازجمله: ساز کالیمبا که صدایی منحصر به فرد دارد. این تکامل موسیقایی به شکلگیری سبکهایی نوین در قرن بیستم و بیستویکم منجر گشته است.
مقاله های مرتبط
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است.
ارسال دیدگاه شما